خاطرات تو2

ساخت وبلاگ

با آنکه میدانی من

چقدر برف دوست دارم اما

دلم با دیدنش بیشتر

 

دلتنگ میشود

 

وقتی ، تو در حسرتش بودی

و اکنون

 

من به یادت دانه های بلورینش را

 

میبوسم

خاطرات تو2...
ما را در سایت خاطرات تو2 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : garibe8 بازدید : 133 تاريخ : چهارشنبه 14 اسفند 1398 ساعت: 18:52

این روز ها بیشتر از قبل

 

تو را  کم دارم

 

بغض ها در گلو زندانید و من

 

منتظر واژه ای از جانب توام

 

تو که به آرزویت رسیدی

 

من کجایِ آرزویِ توام؟!؟

 

در سیل غم غوطه ور بودم

 

به یکباره طوفان نمودی

 

و من  از  غم رفتنت

 

غرق شدم

خاطرات تو2...
ما را در سایت خاطرات تو2 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : garibe8 بازدید : 151 تاريخ : چهارشنبه 14 اسفند 1398 ساعت: 18:52

گاهی وقتا نسنجیده

یا از روی عصبانیت

 

حرفی  میزنیم  که نباید

 

کاش 

 

جای ِخرج کردن

 

صبر

 

رو بدونیم.

 

کاش

 

قسم نخورده بودم

 

کااااااااااااااش

خاطرات تو2...
ما را در سایت خاطرات تو2 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : garibe8 بازدید : 134 تاريخ : چهارشنبه 14 اسفند 1398 ساعت: 18:52

کاش اون تپه ی که روش مینوشتی

 

برای چند ساعت

 

بهم قرض بدی

 

نترس ،کاری به نوشته هات ندارم

 

میخوام به اندازه ای که  تو هم نتونستی

 

تنهایی

 

داد بزنم

 

خاطرات تو2...
ما را در سایت خاطرات تو2 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : garibe8 بازدید : 144 تاريخ : چهارشنبه 14 اسفند 1398 ساعت: 18:52

ساعات باخیر ،من باخیرام/ساعت نگاه میکند،ومن نگاه میکنم  من آغلیرام،قار آغلییر  / من گریه میکنم،برف گریه میکند  داملا داملا  گودن دوشن/به دونه دونه برفی که ازآسمون میاد  قارا باخیب،  گوز اغلییر / نگاه خاطرات تو2...
ما را در سایت خاطرات تو2 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : garibe8 بازدید : 139 تاريخ : چهارشنبه 14 اسفند 1398 ساعت: 18:52

امروز به همه خریت هام خط قرمز  زدم

 

من رو که بخاطر احساسم ، بخاطرِ دلم

 

بخاطر دوست داشتن

 

کوتاه میومد

 

همین لحظه  خاکش کردم

 

از این به بعد

 

صفتی چون انسانیت در من نیست

مهربانی    حتی املاشم نخواهم دونست چه برسه به مفهومش

 

تبدیل میشم به یه ادم  یخی

 

کاملا یخ

 

اینا رو واسه خودم نوشتم که یادم نره

 

برای سومین بار چجوری له شدم

یادم نره  گذشت چه بلایی سرم آورد

 

فاتحه    خدا بیامرزتم  خوب بودم  ولی   نفهمید

خاطرات تو2...
ما را در سایت خاطرات تو2 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : garibe8 بازدید : 114 تاريخ : چهارشنبه 14 اسفند 1398 ساعت: 18:52

جناب عزراییل

من از همه مشتاقترم برای رفتن

 

آنهایی که میبری ، چشم امیدِ هزاران نفرند

 

اما

من نَه

 

بعد اذان صبح،مادرم رنگ پریده بود

 

مادربزرگِ مهربانی ها  چشمش را برای ابد

بست

 

تنها تکیه گاه مادرم و.....

 

زمستانِ برفی سیاه

 

داداشی ، تو هم دی رفتی

همه عزیزانمون هم دی ماهی شدن

 

حالا  بعد پاییز، زمستان هم قشنگ نیست

 

خاطرات تو2...
ما را در سایت خاطرات تو2 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : garibe8 بازدید : 125 تاريخ : چهارشنبه 14 اسفند 1398 ساعت: 18:52

از خودم نوشتم

چقدر این روز ها

احساس تنهایی کردم

 

چقدر این روزها

 

پیر شدم

 

کاش میشد ققنوس بود

خاطرات تو2...
ما را در سایت خاطرات تو2 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : garibe8 بازدید : 121 تاريخ : چهارشنبه 14 اسفند 1398 ساعت: 18:52

آخرین نوشته امروزیکه اومدم واسه نوشتنپر از درد بودمدردِ فراق  برادری عزیزکه در اوج جوانی، پر پر شد قلمم برای برادری نوشتکه تا ابد یادش در دلم زنده است و اکنونقلمم خشک میشوددر این ظلمتی کهجز تنهاییهیچ ندارد من 24اسف خاطرات تو2...
ما را در سایت خاطرات تو2 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : garibe8 بازدید : 143 تاريخ : چهارشنبه 14 اسفند 1398 ساعت: 18:52

<strong>مادرم</strong>از هرچه بگذرم  نمیتوانم از تنها روزیکه متعلق به توستبگذرم دوستت دارم    همچون   دست پر مهرت که بر سرم میکشی دوستت دارم  همچون  آغوشِ گرمت که مرا پناه میدهی دوستت دارم  همچون   بودن هایت که جاودانه است خاطرات تو2...
ما را در سایت خاطرات تو2 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : garibe8 بازدید : 133 تاريخ : چهارشنبه 14 اسفند 1398 ساعت: 18:52